سلامت نیوز:در کشور ما و به گفته مرکز آمار، متوسط هزینه یک خانوار یک میلیون و 957 هزار تومان، یعنی 8/2 برابر آن چیزی است که به یک کارمند پرداخت میشود؛ بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که خود مسوولان و نهادهای اقتصادی ما قبول دارند که میزان پرداختی به مردم بسیار پایینتر از هزینههای ضروری است و باز هیچ کاری در این راستا صورت نمیدهند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، در حالی که کف حقوق تعیین شده توسط وزارت کار معادل 700 هزار تومان است، مرکز آمار در تازهترین گزارش خود متوسط درآمد یک خانوار شهری در ایران را دو میلیون و 10 هزار تومان و متوسط هزینه را یک میلیون و 957 هزار تومان برآورد کرد.حقوقی که توسط وزارت کار تعیین میشود باید پایه و مبنایی داشته باشد و براساس شاخصهای نیاز سنجیده شود؛ یعنی وزارت کار باید متوسط خرجهای خوراکی و غیرخوراکی نظیر حملونقل، مسکن و بهداشت را در نظر بگیرد و براساس آن مبلغی را به عنوان حداقل حقوق تعیین کند که با آن بتوان به نیازهای ضروری زندگی پاسخ داد و همچنین مبلغی را پسانداز کرد. در واقع این همان کاری ست که در سایر کشورهای انجام میشود اگرچه نظام سرمایهداری که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته در جریان است به صورتی است که فرصت پسانداز و ساختن یک زندگی رویایی را از بسیاری از مردم میگیرد، در عین حال غالبا سطح زندگی از متوسط پایینتر نمیآید.
این در حالی است که در کشور ما و به گفته مرکز آمار، متوسط هزینه یک خانوار یک میلیون و 957 هزار تومان، یعنی 8/2 برابر آن چیزی است که به یک کارمند پرداخت میشود؛ بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که خود مسوولان و نهادهای اقتصادی ما قبول دارند که میزان پرداختی به مردم بسیار پایینتر از هزینههای ضروری است و باز هیچ کاری در این راستا صورت نمیدهند.
ضمن اینکه در کشوری مانند ایران که فساد اقتصادی بسیار بالاست و از خرد و کلان همه به دنبال به دست آوردن سود و درآمد بیشتر از شغل خود هستند، تحت شرایطی که میانگین خرجهای روزمره بسیار بالاتر از درآمدهاست نمیتوان انتظار شفافیت و درستکاری در امور اقتصادی را داشت.
تضاد رکود با معیشت
نکته دیگری که در این گزارش به چشم میخورد میزان درآمد خانوار شهری است که با آنچه وزارت کار تعیین کرده تفاوت بسیاری دارد. به گفته مرکز آمار متوسط درآمد یک خانوار برابر با دو میلیون و 10 هزار تومان است و این مبلغ از آنچه به عنوان متوسط هزینه عنوان کردهاند بالاتر است، یعنی میتوان گفت دخل از خرج پیشی گرفته است.
در این حال؛ با توجه به اینکه دولت به تازگی بستهای برای خروج از رکود معرفی کرده و هدف اصلی این بسته را «تحریک تقاضا» دانسته؛ اگر در کشوری زندگی میکنیم که دخلمان نه تنها با خرجمان میخواند بلکه از آن پیشی نیز گرفته است پس چگونه با کاهش تقاضا و رکود مواجه هستیم؟
با توجه به اینکه یکی از عوامل مهم در ایجاد تورم افزایش نقدینگی موجود در دست مردم است، اگر فرض را بر این بگذاریم که درآمد ما نسبت به هزینههای ما بالا تر است در این صورت باید با تورم بالا در عین رشد اقتصادی و رکود پایین مواجه باشیم؛ این در حالی است که آنچه در جامعه مشاهده میکنیم برعکس این موضوع است، یعنی اقتصاد ما به دلیل کاهش تقاضا دچار رکود سنگینی شده و در عین حال تورم روزبهروز کاهش پیدا میکند.البته نکتهای که باید در این گزارش در نظر داشت «میانگین» بودن اعداد و ارقام است. در کشورهای که اغلب مردم در قشر متوسط هستند و دو قشر قوی و ضعیف که در ابتدا و انتهای این بازه قرار میگیرند تعداد کمتری دارند، وقتی گزارشی ارایه میشود که به متوسط درآمد و هزینه اشاره میکند یعنی اکثریت آن جامعه را مخاطب قرار داده است.
با این حال در کشور ما میانگین معنای اکثریت را ندارد چرا که پس از اتفاقات چند سال اخیر، به خصوص پس از دولت نهم و دهم؛ در پی اجرای برخی سیاستهای اقتصادی نظیر پروژه مسکن مهر و طرح هدفمندسازی یارانهها که مانند کویری که آب را در خود فرو میبرد، نقدینگی بسیاری را به کام خود کشیدند و در مقابل هیچ ثمره و بازدهی نداشتند، بسیاری از مردم زیر خط فقر هستند.
در مقابل در همین دوره بسیاری از افرادی که تا پیش از این جزو قشر متوسط یا اندکی بالای متوسط محسوب میشدند توانستند به ثروتهای هنگفت برسند و در نتیجه قشر متوسط در جامعه ما لاغر و لاغرتر شد و در مقابل دو قشر قوی و ضعیف روزبهروز به جمعیتشان افزوده شد بنابراین وقتی نهادی از «متوسط» امور رفاهی مربوط به خانوارهای ایرانی گزارش میدهد به اکثریت جامعه اشاره ندارد بلکه برخی درآمدهای کلان در کنار برخی درآمدهای اندک سنجیده میشوند و نتیجهای به دست میآید که به جرات میتوان گفت قابل استناد نیست.
شاید بارزترین شاهد در این زمینه، نرخ مشارکت باشد. اگر مبنای رفاه را گزارشی قرار بدهیم که مرکز آمار منتشر کرده و فرض را بر این بگذاریم که دخل اکثر خانوارها با خرج آنها همخوانی دارد و در شرایط رفاهی بهسر میبرند، در این حال اشتغال و اشتغالزایی نباید یک معضل باشد. این در حالی ست که هفت میلیون نفر، یعنی بیش از 30 درصد از کسانی که توانایی کار دارند بیکار هستند.
حال این پرسش به وجود میآید در کشوری که از هر سه نفر، یک نفر شغل و درآمد ندارد و در کشوری که وزیرش نسبت به تبدیل رکود به بحران هشدار میدهد، چطور وضعیت رفاهی آنقدر بالاست که درآمد از هزینه پیشی گرفته است؟
متوسط درآمد و هزینه خانوارها
بر همین اساس تازهترین گزارش مرکز آمار از متوسط درآمد- هزینه ایرانیان در سال ۹۳ نشان میدهد متوسط هزینه ماهانه یک خانوار شهری حدود یک میلیون و ۹۵۷ هزار تومان و متوسط درآمد ماهانه حدود دو میلیون و ۱۰ هزار تومان بوده است.گزارش مرکز آمار ایران از برآورد متوسط هزینه و درآمد یک خانوار شهری و یک خانوار روستایی در سطح کشور و استانها نشان میدهد متوسط کل هزینه خالص سالانه یک خانوار شهری ۲۳۴ میلیون و ۸۶۵ هزار ریال بوده است که نسبت به رقم مشابه در سال قبل ۱۴ درصد افزایش نشان میدهد.
از کل هزینه سالانه خانوار شهری ۵۸ میلیون و ۱۲۶ هزار ریال با سهم 7/24 درصد مربوط به هزینههای خوراکی و دخانی و ۱۷۶ میلیون و ۷۳۹ هزار ریال با سهم 3/75 درصد مربوط به هزینههای غیرخوراکی بوده است. در بین هزینههای خوراکی و دخانی، بیشترین سهم با 6/21 درصد مربوط به هزینه گوشت و در بین هزینههای غیرخوراکی بیشترین سهم با 4/44 درصد مربوط به مسکن بوده است.
همچنین متوسط درآمد اظهار شده سالانه یک خانوار شهری ۲۴۱ میلیون و ۳۱۸ هزار ریال بوده که نسبت به سال قبل ۱۸ درصد افزایش داشته است. بر این اساس در سال ۱۳۹۳ رشد متوسط درآمد سالانه خانوارهای شهری در مقایسه با رشد هزینه کل سالانه آنها چهار درصد بیشتر رشد داشته است.
منابع تامین درآمد خانوارهای شهری نشان میدهد که 3/32 درصد درآمد از مشاغل مزد و حقوق بگیری، 3/16 درصد از مشاغل آزاد کشاورزی و غیرکشاورزی و 4/51 درصد از محل درآمدهای متفرقه خانوار تامین شده است.
در همین حال، متوسط کل هزینه خالص سالانه یک خانوار روستایی ۱۳۸ میلیون و ۵۲۸ هزار ریال بوده است که نسبت به سال قبل 9/6 درصد افزایش نشان میدهد. از کل هزینه سالانه خانوار روستایی ۵۷ میلیون و ۳۳ هزار ریال با سهم 2/41 درصد مربوط به هزینههای خوراکی و دخانی و ۸۱ میلیون و ۴۹۵ هزار ریال با سهم 8/58 درصد مربوط به هزینههای غیرخوراکی بوده است.
در بین هزینههای خوراکی و دخانی، بیشترین سهم با 1/25 درصد مربوط به هزینه آرد، رشته، غلات، نان و فرآوردههای آن و در بین هزینههای غیرخوراکی، بیشترین سهم با ۲۹ درصد مربوط به مسکن بوده است.
دخل و خرج خانوارهای روستایی
گزارش مرکز آمار ایران نشان میدهد متوسط درآمد اظهار شده سالانه یک خانوار روستایی ۱۳۹ میلیون و ۵۱ هزار ریال بوده که نسبت به سال قبل 8/14 درصد افزایش داشته است. بر این اساس در سال ۱۳۹۳ رشد متوسط درآمد سالانه خانوارهای روستایی در مقایسه با رشد هزینه کل سالانه آنها 9/7 درصد بیشتر رشد داشته است.
منابع تامین درآمد خانوارهای روستایی نشان میدهد که 6/29 درصد از مشاغل مزد و حقوقبگیری 7/30 درصد از مشاغل آزاد کشاورزی و غیرکشاورزی و 7/39 درصد از محل درآمدهای متفرقه خانوار تامین شده است.
در سال ۱۳۹۳ تعداد خانوارهای آمارگیری شده در این طرح ۱۸ هزار و ۸۸۵ خانوار نمونه در نقاط شهری و ۱۹ هزار و ۳۹۰ خانوار نمونه در نقاط روستایی کشور است.
نظر شما